محبوب دلم

دیروز، امروز، فردا

محبوب دلم

دیروز، امروز، فردا

بازم پولامو خرج خودم کردم

:))))))))))))))))))))))))

سلام به همه
رفتم موهای طلایی نازنینم رو کوتاه کردم و ریختم دور
نمیدونم چرا اینقدر این موهام رو دوست دارم
هردفعه که کوتاهشون کردم بعد بلند شدن از روی صندلی با دلتنگی نگاهشون کردم که خانم آریشگر محترم با جارو جمعشون میکنه و میریزدشون دوررررررررررررررر توی سطل زبالهههههههههه :(((((((((((((((
خلاصه الان ی تمشک با موهای کوتاه درخدمت شماست
دیروز پسر کوچیکه رو بردم یپش ی متخصص جدای از دکتر خودشون، جناب دکتر تمام وقت هی میگفت خدا رو شکر که بچه آلبونیسم نداره، هی به منم یادآوری میکرد خدام رو شکر کنم، آخر کار واقعا دلم به حال خودم میسوخت که عجب مرضی دارم من :))))))))))  سر اومدن دیدم خیلی نگرانه گفتم دکتر من قبل ازدواج همراه همسرم رفتیم پیش متخصص ژنتیک و آزمایش دادیم و ایشون گفتن چون همسرم ژن رو نداره، بچه های ما به همون نسبت که بچه سایر زوج ها ممکنه مبتلا بشن، امکان ابتلا دارن پس ما میدونستیم که بچه هامون به احتمال زیاد درگیر نمیشن ولی خب بازم خدا رو شکر، بعد جناب دکتر فرمودن که  درسته بچه هات نگرفتن ولی  ژنت رو منتقل کردی به بچه ها و  ممکنه بچه اونا درگیر بشن و بعد باز میگه انشاء الله که نه نمیگیرن، یعنی الان من باید نگران نوه هام باشم خلاصه :))))))))))))))))))))))))

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.