-
گاهی بعد سالها تازه ی نفر رو میشناسی
چهارشنبه 30 آذر 1401 00:05
تو ظاهرساز و من حقگو، ندارد غیـر از این حاصل من و از کس بریدنها، تو و ناکس نوازیها مثلاً رفیق جان هواست باشه ظاهر و باطن رفتارهات چقدر متفاوتن اهم.
-
گناه کار بودن و گذر زمان
دوشنبه 3 مرداد 1401 12:38
وقتی درمورد ترنس ها میخونم به فکر میرم که در گذشته های دور و نزدیک که مردم فرقی نمیذاشتن بین یک همجنسگرا و یک ترنس، ممکنه چندنفر از ترنس ها، بیگناه سرشون رفته باشه بالای دار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منظورم نه در ایران که در کل دنیاست و درمورد همجنسگراها هم آیا باید معتقد به بیماری باشیم و درمان یا اینکه با اعتقاد به مجرم بودن،...
-
اول مرداد 1401
شنبه 1 مرداد 1401 09:54
خب 5 شنبه آزمون دادم- چقدرم زیاد زیاد زیاد سخت بوددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد از وقتی برگشتم پسرکم هی میپرسه خب مامانی امتحانت رو دادی، قبول شدی دیگه؟؟؟؟؟؟؟؟ بچم فکر میکنه الان مشخصه من قبول شدم یا نه آخه بهش گفتم باید ی امتحان دیگه هم بدم اگر قبول نشم و ایشونم فرمایش فرمودن که نارحت شدن از این حرف من که...
-
۸امین سالگرد قمری
جمعه 10 تیر 1401 17:03
خب مبارکمون باشه بلاخره ۸سالمون تموم شد :)))) ازدواجمون۸ساله شد البته قمری. ما روز اول ذی حجه مقارن با سالروز ازدواج حضرت ت علی و فاطمه ازدواج کردیم دوم اینکه صبح پسرک زنگ زده و بغض و گریه .بغضش چشای منم خیس کرد.بمیرم بچم دلش تنگ تنگ بود میگفت یا من برم یا اون بیاد.دعا کنید امتحانم رو قبول شم اینقدر بچه هام رو اذیت...
-
سبزی یا علف؟
پنجشنبه 2 تیر 1401 13:47
اول از همه سلام دوم اینکه بچه ها از 3 شنبه عصر مجدد رفتن و ایندفعه خواهر میگه برای 10 روز بمونیم سوم اینکه 4 تیرماه تولد پسر بزرگه است من میگم عصری بریم من و باباش هم و براش جشن بگیریم و شب برگردیم بعد اینکه بچه ها خوابیدن، باباش میگه اگر کاری نداشتم، و.... و موضوع مهم تر اینکه پسر کوچیکه به سبزی خوردن میگه علف...
-
آغوش من و عشق تو و لحظه ی دیدار
یکشنبه 29 خرداد 1401 10:03
دیورز( شنبه) بعد یک هفته عشق های کچولوم برگشتن خونه و آغوش من رو پر عشق کردن
-
امان از دوری
سهشنبه 24 خرداد 1401 11:51
امروز 3شنبه است و از یکشنبه بچه هام رو ندیدم دلم پر میزنه برای دیدنشون امشب تنهای تنهام بعد از مدت ها و چندین سال
-
دلم تنگه
یکشنبه 22 خرداد 1401 14:07
ی مدت هست برای ی آزمون قصد دارم آماده بشم و خب چون کلاس هم ثبت نام کردم 3 روز آخر هفته درگیرم، روزهای دیگه هم که میخوام مثلا درس بخونم فلذا با همه این اوصاف ، خواهران محترمه و مادرجانم بیش از بیش درگیر بجه های من شدن اینا ی طرف قضیه است طرف دیگش اینه که من کم میبینم بچه ها رو، اگرم ببینم فکرم درگیر و ..... اما موضوع...
-
روز دختر، پیشاپیش بر همه زنان کشورم مبارک
سهشنبه 10 خرداد 1401 12:25
دخترم فرشته نادیده من تویی که نامت ترجمان معصومیت تا بی نهایت است تویی که باغ دلم در حسرت داشتنت می سوزد و می سوزد اما خوشحالم که نیستی و نیامدن را انتخاب کردی دل آرام دل آراری من خوشحالم که مجبور نیستم برایت توضیح دهم کنوانسیون زنان چیست و برای چه به وجود آمده؟ خوشحالم که نیستی تا برایت توضیح دهم برابری جنسیتی یعنی...
-
کشف پسر کوچیکه
چهارشنبه 7 اردیبهشت 1401 14:16
قبلا نوشته بودم که پسر کوچیکه بیشتر کلماتش که به کار می بره انگلیسی هست ولی خب درکنارش داره فارسی هم یاد میگیره :)))))))))))))))))) که خب این باعث میشه گاها ما متعجب شیم از برخی کلماتش مورد دوم که باید توضیح بدم اینه که من گاها از کلمه پلشت ( کثیف) استفاده میکنم برای جاهایی که قصد دعوا کردن بچه رو ندارم اما میخوام بهش...
-
شادی اول اردیبهشت
یکشنبه 4 اردیبهشت 1401 10:24
هنوز ساعت کاری تمام نشده که گوشیم زنگ میخوره من:الو پسرک: سلام مامانی من» سلام پسرم، خوبی؟ جونم پسرک: من ی حرفی دارم مامانی، زنگ بزن خاله.... بگو بیاد من رو ببره پارک من: عزیزم، چشمن زنگ میزنم به خاله جون ولی خب اگر دوست داشته باشی خودم زودتر میام باهم بریم بیرون، یا بریم پارک یا بریم واست عصر یخبندان بگیریم پسرک:...
-
بازم پولامو خرج خودم کردم
پنجشنبه 1 اردیبهشت 1401 13:54
:)))))))))))))))))))))))) سلام به همه رفتم موهای طلایی نازنینم رو کوتاه کردم و ریختم دور نمیدونم چرا اینقدر این موهام رو دوست دارم هردفعه که کوتاهشون کردم بعد بلند شدن از روی صندلی با دلتنگی نگاهشون کردم که خانم آریشگر محترم با جارو جمعشون میکنه و میریزدشون دوررررررررررررررر توی سطل زبالهههههههههه :(((((((((((((((...
-
اولین در 1401
دوشنبه 29 فروردین 1401 13:52
نگاه ساعت کردم 12 و بیست دقیقه بود، با سرعت انگشت زدم توی شرکت و خودم رو رسوندم دم مهد تا پسرک رو ببرم خونه تا مثل دفعه قبل نگه از همه دیرتر میایی چرا مامانی در که باز شد درحال چهچه بود قناری کوچولوی من مثل همیشه :))))))))) بعد حال و احوال و اینکه چه خبر و چیکار کردی توی مهد و جواب همیشگی کار خاصی نکردم، رسیدیم به...
-
نرم نرمک می رسد اینک بهار
دوشنبه 23 اسفند 1400 09:10
زمین سبز میشود بلبل نغمه خوان میشود روز نو میشود سال نکو میشود اما… تو چطور؟ اگر شکوفه شکوفه بروید و دریغ از شکوفه لبخندی که بر لبانت بنشیند چه؟ اگر زمین زمین سبز شود و هنوز برگهای پاییزی سنگفرش دلت باشد چه؟ اگر باران باران طراوت ببارد و هنوز خاکستر غم و یاس بر شیشه دلت باشد چه؟ اگر روز روز نو شود ولی چشمهایت به...
-
مامانم درخواست افزایش نوه داده
چهارشنبه 4 اسفند 1400 12:25
دیشب حدود ساعت 10 و نیم شایدم 11 وقتی بچه ها رو برده بودم توی اتاق سرجاشون و خودمون هم آماده خواب بودیم ی بحث بامزه بین من و مامان یپش اومد و من ی واقعیت جدید رو درباره خودم کشف کردم :)))))))))))) دیشب همسر شیفت بود و مامان پتوش رو آورده بود تویسالن برای خواب همینجوری حرف میزدیم از ری و روم و بغداد که نمیدونم چجوری شد...
-
گنج قارون
چهارشنبه 4 اسفند 1400 11:12
آقا این پسر کوچیه من فکر میکنه من و باباجونش روی گنج نشستیم ایشون همین که جیش میفرمایند اندر پوشکشان، بدو بدو تشریف می برن پشت در دستشویی و اعلام میکنند که باید برن و شسته بشن برنامه مامانش هم برای از پوشک گرفتنش بعد عید هست که حداقل 3،4 ماه بگذره از زمانی که از شیر گرفته شده و فشار نیاد بهش یعنی ی همچین مامان با فکر...
-
حرف های قشنگ، نتایج : حرف های مفت
پنجشنبه 28 بهمن 1400 09:44
فرموده اند حق اولاد پرداختی بسیار ناچیز است و کفاف فرزندآوری نمیکند و درواقع توجیه برای عدم ازدواج و فرزندآوری است. درسته فرموده اند مادران خانه دار باید تکریم شوند و اجرت المثل دریافت کنند. درسته درنهایت یک سری حرف های قشنگ نتیجه گرفته اند ۱- در بودجه کشور و برنامه پنج ساله، افزایش حقوق کارمندان و کارگران فقط برای...
-
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
دوشنبه 25 بهمن 1400 12:59
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را مجموعه کتاب آتش بدون دود رو تمام کردم نوشته نادر ابراهیمی آتش، بدون دود، رمان بلندی است اثر نادر ابراهیمی که در هفت جلد منتشر شده و نویسنده در آن پس از اشاره به زیباییهای ترکمنصحرا در سه جلد اول ، در چهار جلد بعد به شیوهای داستانی-تاریخی به بیان...
-
اللاها چه میکنی با من
شنبه 23 بهمن 1400 12:45
آقا من ی اخلاقی خاصی دارم نمیدونم گنده، یا خوبه کلا دوست ندارم کسی متوجه دستشویی رفتنم بشه علی الخصوص در جمع یعنی کسی نزدیک دستشویی باشه ، اگر از جیششششششششششششششش بترکم بازم نمیرم دستشویی و.... بدوه دفعاتی که توی شرکت داشتم می ترکیدم ولی چون همکاری توی حیاط شرکت که سرویس های بهداشتی هم اونجاست داشته با تلفن حرف میزده...
-
یاد دبیرستان بخیر
پنجشنبه 21 بهمن 1400 12:15
بعدا نوشت: آقا دوستان پیام میدن که عجلو درسته ممنون از همشون البته که اجلوب فکر کنم بیشتر سازگاره با ما چون قصد جلب کردن هست برای نماز جماعت :)))))))))))))))))))))))))))) یادتونه دوران راهنمایی و دبیرستالن نماز جماعت ظهر زوری بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و چقدر نمازخون بدون وضو و چقدر نمازهای نادرست و..... الان وضعیت شرکت ما...
-
شیرین زبون مامان
چهارشنبه 20 بهمن 1400 11:00
بعدظهر -خونه مامان جون کنار مبل نشسته روی زمین و تکیه داده به مبل بزرگ، پسرک توی بغلش نشسته و گوشی دستشه و داره بازی میکنه مالمان جون: قربون صدقه پسرک میره و میگه پسرم، خدا رو شکر که هستی، حیف دیر اومکدی و من پیر شدم و.... پسرک درحالی که معلومه لذت می بره از اینهمه دوست داشته شدن، همینجوری که داره بازی میکنه میگه:...
-
خدایا صبر بده اونم صبر جمیل
سهشنبه 19 بهمن 1400 09:17
محل کار-صبح میفرمایند چرا فلان کار رو نکردی و فلان رسید رو از فلان اداره نگرفتی میگم من نمیدونستم که فلالن رسید باید زا فلان اداره گرفته بشه می فرمایند اون دفعه که رتفه بودی میپرم وسط حرفش و میگم خب شما نگفته بودید و من نمیدونستم، باشه دوباره میرم خب میفرمایند نگو نمیدونم، مشکل تو همینه اونطرف ( مدیران محرتم...
-
این روزها
پنجشنبه 14 بهمن 1400 10:27
زندگی میگذرد بر مدار روزمرگی که خب صد البته روزمرگی خیلی هم خوب است روزمرگی یعنی سلامت بچه ها روزمرگی یعنی رابطه ای بدون تنش با همسر روزمرگی یعنی بغل کردن و بوسیدن و بوییدن بچه ها روزمرگی یعنی روال رو تین کاری بدون تنش های زیاد روزمگری یعنی حال خوب مامان روزمرگی یعنی زندگی روتین خواهرها روزمرگی یعنی من در حال نوشیدن...
-
صدتا بوست میکنم ها
دوشنبه 11 بهمن 1400 13:12
تک جمله پسرجان بزرگه برای راضی کردن من وقتی جوابش منفی هست یا وقتی بهش میگم چشم صبر کن مامانی یا وقتی بهش میگم مگه شما همین الان فلان کار رو نکردی و نگفتی آخریش هست و.... بغض میکنه، چشاش رو پر از آب میکنه و با لب و لوچه جمع شده میگه: خب مامانی اگر فلان کار رو بکنی یا اجازه بدی من فلان کار رو بکنم صدتا بوست میکنم...
-
مهمونی دارم امشب چه مهمونی
شنبه 9 بهمن 1400 10:25
روز جمعه ظهری گوشیم زنگ خورد و وقتی اسم برادر شوهرجان رو دیدم روی صفحه گوشی متعجب شدم و البته ی کوچولو نگران چون سابقه نداشت و تمام هماهنگی های بین خونه ما و خونه برادرشوهرجان یا توسط همسر با ایشون انجام میشد یا توسط من با جاری جان خدابیامرز و یا با منزلشون و دختر خانم گلشون خلاصه بعد جواب دادن ایشون احوال اخوی شون رو...
-
روز مادر
یکشنبه 3 بهمن 1400 12:25
امروز روز مادر سال 1400 هست، اما من برخلاف بسیاری از دوستان نمیخوام تبریک بگم به خودم و دیگران بلکه میخوام یادآوری کنم مادران فرشته نیستند بلکه اون ها هم انسان هستند درست مثل بقیه، پس ازشون بت نسازیم چرا که درغیر اینصورت فراموش میکنیم مادران هم نیازهای دارند درست مثب بقیه انسان ها. مادران هم خسته میشنود، عصبانی...
-
کار کار کار
چهارشنبه 29 دی 1400 14:25
کی راحت شم از اینهمه فشار و استرس کار خدایا کجاییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
ی توضیح
چهارشنبه 22 دی 1400 12:40
آقا من و همسر رابطمون خراب نیست فقط من خیلی لوسم و دلم رابطه عاشقانه قبل از ازدواج رو میخواد دللم لوس کردن و ناز کشیدن میخواد نه که بناشه الان همن ولی من خیلی رمانتیک نگاه زندگی میکنم گاهی
-
اگر اینجا رو میخوندی.....
سهشنبه 21 دی 1400 11:53
اگر اینجا رو میخوندی برات مینوشتم که دیروز توی ماشین چقدر لذت بردم وقتی تو غر میزدی و دعوا میکردی و من از ته دل میخندیدم اونقدر که نفسم بند اومده بود، یادته قبل تر ها که دوست بودیم و عاشق ، اونوقت ها هم از ته دل میخندیدم حتی به غرها و دعواها،یادته اون روزی که رفتیم شیر نارگیل بخوریم و تو هی غر زدی چون دوست...
-
خاطره ای از مادر یک آلبینیسم
چهارشنبه 15 دی 1400 09:09
مامان تعریف میکنن وقتی نوزاد بودم ی روز میرن حرم امام رضا و روبروی ضریح میشینن،همون نزدیکی هم گویا دوتا آخوند نشسته بودن گویا آخوند بچه هم بودن ( یعنی جوان) من خواب بودم و نمی دونم توی بغل مامان بودم یا مامان گذاشته بودم زمین که میشنوه یکی از اون دو نفر مرد خدا به اون یکی میگه نگاه کن اون بچه رو ، قدرت خدا چشم نداره ،...