محبوب دلم

دیروز، امروز، فردا

محبوب دلم

دیروز، امروز، فردا

بود به مار بد از یار بد

گرت ملک جهان زیر نگین است

به آخر جای تو زیر زمین است

نماند کس به دنیا جاودانی

به گورستان نگر گر می‌ندانی

جهان را چون رباطی با دو در دان

کزین در چون درآیی بگذری زان

تو غافل خفته وز هیچت خبر نه

بخواهی مرد گر خواهی وگرنه

کسی کش مرگ نزدیکی رسیدست

چنین گویند کو رگ برکشیدست

تو هم ای سست رگ بگشای دیده

کز اول بوده‌ای رگ برکشیده

تو را گر تو گدایی گر شهنشاه

سه گز کرباس و ده خشتست همراه

اگر ملکت ز ماهی تا به ماهست

سرانجامت برین دروازه راهست

چو بر بندند ناگاهت زنخدان

همه ملک جهان آنجا، ز نخ دان

ز هر چیزی که داری کام و ناکام

جدا می‌بایدت شد در سرانجام

بسی کردست گردون دست کاری

نخواهد بود کس را رستگاری

بدین عمری که چندین پیچ دارد

مشو غره که پی بر هیچ دارد


کاش اینقدر که ادعا میکردیم و نشون میدادیم بودیم
کاش اگر برای دیگران در حساب و کتاب مو رو از ماست میکشیدیم به خودمون که میرسید طناب رو هم نادیده نمیگرفتیم
کاش برای ساکت کردن یک جمع سعی نمیکردیم به یکی وعده بدیم و ... تا اون جمع رو متلاشی و ساکتشون کنیم بعد اسم کارمون رو هم بزاریم سیاست و مددریت
کاش .....
فاتحه ای نثار روح رفتگان جمع بفرمایید
فاتحه ای هم نثار همه برداشت ها و تصورات من

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.