محبوب دلم

دیروز، امروز، فردا

محبوب دلم

دیروز، امروز، فردا

جاماندگان از شعور و فرهنگ پرمدعا

امروز میخواستم ی متن پرشور و حرارت بزارم در باب حق و حقوق زنان که ی بی فرهنگ زد پروند و رفت از قضا یک عدد جنس مونث هم بود ( معلومه عصبانی هستم دیگه نه؟)

قضیه از این قراره که صبح بعد از گذاشتن پسرکم توی مهد داشتم پیاده میومدم محل کارم که ی بیست دقیقه ای نهایتا فاصله داره- توی راه حسابی هم توی افکار خودم غوطه میخوردم و دست و پا میزدم که یهو دیدم ی موجود نیم متری سفید شیرجه زده به سمت من. یهو یکی توی سرم فریاد زد سگ و من از ته دلم جیغ کشیدم. من در حد سگ از سگ میترسم. بهش گفتم گردن این لعنتی یگ قلاده ببند. سرکار علیه هم ی پوزخند تحویل من دادن و در حال عشقولانه در کردن با سگشون تشریف بردن-با صدای بلند گفتم حیف گوشیم همراهم نیست والا نگهت میداشتم زنگ میزدم 110 ( حالا منی که اینقدر از سگ میترسم چجوری اون رو واقعا نگه میداشتم؟ ) یعنی در یک لحظه حس کردم تمام بند بند وجودم از هم باز شد و دوباراه شروع کرد به چفت شدن کنار هم. بعد از خداوند عالمیان خواستم ایشون هم به ترسی چنین عظیم مبتلا شه در یک روز صبح بیخبر از دنیا و غوطه ور در اندیشه های خودش ( درواقع نفرین کردم دیگه خودمونی بگم بس حالم بد بود) تا شرکت هم با خودم غر زدم که چرا اینقدر بیشعور بود که حتی ی معذرت خواهی هم نکرد- چقدر نفهم و جاهل بود-حتی با صدای بلند برای خنک شدن دل خودم گفتم خاک بر سر بود اصلا- توی شرکت هم با هیجان برای همکارهام تعریف کردم باز حرص خوردم ( اینقدر هیجانم بالا بود ی همکار محترم مالی بلند شد و در اتاقشون رو به هم کوبوند-فدای سرم البته ) بعدگفتم خدا رو شکر چادر سرم نبود والا معلوم نبود چه لیچاری پشت سرم بار خانم های نازنین چادری میکرد. آخه اینا رسمشونه که خیلی خیلی خودشون رو روشنفکر تر و باشعورتر و با فرهنگ تر و... میدونن. نمیفهمم اینا که اینقدر خودشون رو متجدد و روشنفکر میدونن چرا دنبال تاسیس ی پارک و فضای سبز مخصوص سگهاشون نیستن که آدم های بی فرهنگی مثل من اینقدر باهاشون درگیر نباشن؟

یادتو.نه که ی دفعه هم با یکی از همین با فرهنگ های متجدد بیشعور البته ( ببخشید قصد توهین به کسی رو ندارم ولی وقتی کسی حقوق من رو نادیده بگیره حق دارم بهش بگم بیشعور) دعوام شد دیگه . سگش رو آورده بود توی پارک و توی چمن میگردوند بدون توجه به اینکه اونجا محل بازی بچه هاست و مدعی بود سگش از آدم هم بهتره- حالا من ی بار دیگه هم اتفاقا به شخص ایشون تذکر داده بودم که سگ نیارید لطفات توی چمن این قسمت که حداقل ی جا تمیز بمونه از پی پی سگ های شما برای بچه ها

وقتی صبح های زود یا آخر شب میبینمشون که سگشون رو آوردن برای گردوندن با خودم میگم یعنی اگر بچه ای میداشتن حاظر بودن اون رو هم اینجوری براش وقت بزارن؟ بخدا من که همه سعیم رو میکنم برای بچه ها حاظر نیستم آخر شب یا صبح زود این کار رو بکنم . یا وقتی میبینم اینجوری برای سگ و گربشون هزینه میکنن و بعد پسر بچه ای رو میبینم  با لباسهایی که به تنش زار میزنه و سر و صورت نامرتب، تا کمر خم شده توی سطل زباله برای پیدا کردن یک تکه آشغال بازیافتی دلم میسوزه حیف زا عمر اون بچه و حیف از هزینه و محبتی که به پای یک حیوان میسوزه و از بین میره و....

حالا البته به من ربط نداره خودشون میدونن ولی مراقب حقوق من هم باشن که یکی مثل من بدجوری ازشون عصبانیه و برخلاف میلش خوشحال میشه از قوانینی که محدود میکنه حق .و حقوق اون ها رو در داشتن و گردوندن سگ چون خودشون حقوق دیگران رو رعایت نمیکنن


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.