محبوب دلم

دیروز، امروز، فردا

محبوب دلم

دیروز، امروز، فردا

بحث اون نیست

شب توی ماشین 

من و همسرجان درحال بحث داغ اقتصادی هستیم-همسر از بایدها صحبت میکنه و شعارهای بایدی میده، من از هست ها صحبت میکنم و معتقد به واقع بینی هستم-توی صحبت ها من به همسر میگم بحث این نیست که چی باید باشه و چی خوبه بلکه بحث اینه که واقعیت های جامعه انسانی لحاظ بشه توی قانون گذاری و......

فردا توی ماشین

داریم میریم کنار رودخانه و پسرک داره به مامان حونش میگه نه مامان جون بحث این نیست که مامان پیاده شده بحث اینه که مامان همه جا باید باشه:)))))))))))))))))))

مثل ی طوطی کلمات و اصطلاحات و.... جدید رو میبلعه و تکرار میکنه 


پسرکم امروز 3 مهر 1400 رفت مهد


پسر کوچیکه به شدت حساس تشریف داره و کوچکترین تغییر لحن یا تن صدا یا میمیک صورت باعث میشه گریه کنه و بگه دقش کردیم ( منظورش اینه دعواش کردیم)

دیروز عصر بعد برگشت از رودخانه توی حیاط گلمکان نشسته بودیم تا به بچه ها غذا بدم که خانم گربه محترم که بچه ها  بهش میگن مهمون :)))))))))))  تشریف آوردن و شروع کرد به لوسی کردن خودش که بهش غذا بدیم و همسر جان اومد شروع کرد به ناز کردنش پسرا هم اومدن به تکرار اینکار و کوچیکه دیدم میخواد بوسش کنه -من که از اول داشتم به همسر غر میزدم که این چه کاریه و بچه ها رو میگفتم بدو بدو کنید برید دستاتون رو بشورید بعد دیدن اقدام کوچیکه برای بوسیدن با صدایی که ی کم بلندتر بود بهش گفتم ای پلشت جان که جاتون خالی زد زیر گریه و جیغ که مامان دق و ...... :)))))))))))))))



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.