محبوب دلم

دیروز، امروز، فردا

محبوب دلم

دیروز، امروز، فردا

روزهای سخت فرزند پروری

چند روز پیش بایکی از دوستان  صحبت میکردم و حین صحبت از هرکجا دوست جان واسم تعریف کرد که ی کم نگران دردونه اش هست چرا؟ چون با کسی دوسته که ایشون اصلا صلاح نمیدونه و نمی دونست چجوری باید این رابطه رو بدون خون و خونریزی تموم کنه :) وقتی علت رو پرسیدم دیدم حق داره به عنوان یک مادر نگران فرزند نوجوانش باشه اما این موضوع من رو برد به سالهای نوجوانی، وقتی که مامان من هم دوست نداشت من دوستیم رو با یکی از دخترهای همسایه ادامه بدم  همه اون روزها، توضیحات مامان و بعضا غرغرها و دعواهاش، دلخوری های من توضیحات من، و..... آیا مامان موفق شد اون رابطه رو کامل قطع کنه؟ نه چرا؟ چون ما همسایه هم بودیم ضمن اینکه مدرسه و کلاسمون هم یکی بود خیلی روزها بعدظهر که برای بازی تو کوچه میرفتم اون دوستم هم بود هرچند همبازی های من پسرهای محل بودند و بیشتر فوتبال،  الک و دولک ، هفت سنگ و دوز باهاشون  بازی میکردم  ولی خب ی نیم ساعتی هم به حرف زدن با دخترا میگذشت بلاخره :))))))))، وقتی با بچه های محل دسته جمعی میرفتیم مدرسه یا برمیگشتیم توی راه با این دوستم همراه میشدم ولی خب دیگه خونه هم نمی رفتیم دیگه با هم درس نمیخوندیم و مشق هامون رو نمی نوشتیم دیگه با هم ی قل و دوقل بازی نمیکردیم و..... خلاصه درصد موفقیت مامانم در قطع رابطه دوستی 90 درصد بو.د ولی این موفقیت وقتی می رسید به قطع همصحبتی و همکلامی ( که مامانم میخواست اونم صفر بشه کلا و من سرتق زیر بار نمی رفتم البته) نزدیک 60 ئدرصد بود) و اون رابطه دوستی هم صرفا درحد یک همصحبتی رسیده بود -به این دوستم هم گفتم با فرزندت صحبت کن و براش تو.ضیح بده علت مخالفتت رو به صورت شفاف و منطقی و انتظار هم نداشته باش سطح این رابطه به صفر برسه ولی همین قدر که بتونی از دوستی برسونیش به همصحبتی گاه و بیگاه بدون موفق شدی ولی خب راه درازی در پیش داره اونم با اظافه شدن آبشن گوشی و شبکه های اجتماعی به زندگی امروز. خدا بخیر کنه  روزهای پیش روی من رو
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.