محبوب دلم

دیروز، امروز، فردا

محبوب دلم

دیروز، امروز، فردا

جملات قصار پسرجان

دیروز وسط بحث و جدل و دعوای مادر و پسری میفرمایند من بچه هام رو میارم پیش تو ( یعنی من که میشم مادربزرگشون) میگم نخیر خودت و خانومت باید نگهشون دارین. میفرمایند نخیر از اول میارم پیش تو که بهت عادت کنن. بعد هم میگه اصلا ی مامان اینجوری( دستشم بالا و پایین میکنه) باید 11 تا بچه تربیت کنه

حالا من بهش گفته بودم بی تربیت شده :))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))


فدای کوچیکه بامزه شده. دیشب ایشونم جیغ میکشید و بدو بدو میکرد این وسط هم نگاه من میکرد ببینه عکس العملم چیبه . به قول باباش بین 4 تا بزرگتر که اونجا بودیم اونم میدونه کی رو باید نگاه کنه. 


دوتا پسرا همبازی هم شدن و بیشتر از قبل با هم بازی میکنن ولی خب همش باید چشت بهشون باشه آخه کوچیکه هنوز توانایی مراقبت از خودش رو نداره و بزرگه هم هنوز اینقدر عاقل نیست که بتونه خطرات رو برای برادر کوچیکترش شناسایی کنه مثلا وقتی با هم مسابفه میدن به صورت ناخوآگاه دست بزرگه میره برای گرفتن کوچیکه که داره از کنارش رد میشه و این یعنی کشیده شدن و افتادن کوچیکه و.................

ی خونه بزرگ و حیاط دار چقدر میتونه بچه داری رو راحت تر کنه، حداقلش اینه که شب میخوابن بدون دغدغه :)))))))))))))))))))))



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.