محبوب دلم

دیروز، امروز، فردا

محبوب دلم

دیروز، امروز، فردا

مامان عصبانی نباش

دیروز سر مسائلی که باید پشت درخونه بمونه چون مربوط به محل کارم هست ناراحت بودم و گویا پشت در نمونده بود و با من وارد خونه شده بود، خلاصه احساس خستگی زیادی داشتم و شب مثل هرشب خوابیدیم یعنی بعد پروسه شام و خواب بچه ها و صد البته دیدن مسابقه مافیا از شبکه سلامت :))))))))) حدود ساعت 5 صبح برای بار سوم توسط پسر کوچیکه برای شیر خوردن بیدار شدم، این وسط بزرگه هم نیمه خواب و بیدار،  بیدار شده بود و شیشه شیرش رو میخواست، بهش گفتم عزیزم بزار داداشت بخوابه میارم واست ولی گریه کرد و قبول نکرد، دیدم کوچیکه پشتش رو کرده به من بلند شدم و به بزرگه کفتم مواظب داداشت باش ولی بیدارش نکنی ها تا برم شیر عسلت رو بیارم، راستش اخلاقم هم دمغ شده بود چون دلم میخواست هنوز بخوابم. شیشه که آماده شد دیدم بزرگه بدو بدو از اتاق اومده بیرون که من فهمیدم..... ( اسم داداش کوچیکه) چی لازم داشت، آب میخواست بهش دادم، رفتم توی اتاق که دیدم بله کوچیکه بیداتر از من داره میخنده، آخ من خوابم میومدد..... شیشه شیر بزرگه رو با بدخلقی دادم دستش، بچه تا دید گفت من که شیر نمیخواستم من آب میخواستم تشنم بود، توپیدم بهش که بگیر بخور، هی بهت میگم صبر کن داداشت بخوابه گریه میکنی میگی شیر عسل میخوام، بخورش دیگه، اینم بیدارش کردی و کوچیکه رو زدم زیر بغلم و آوردم سالن بزارمش توی گهواره، بزرگه طفل معصومم بدو بدو کرد رفت توی اتاق خاله ها و به خاله کوچیکه درد دل کرد، بعد ی چند دقیقه ای آروم اومد توی سالن و رو به من که کمی آروم شده بودم و شرمنده گفت چرا عصبانی بودی مامان؟ منم برای اینکه از تک و تا نیفتم ، با کمی مهربونی و بدخلقی توام بهش گفتم بدو برو روی مبل دراز بکش و ساکت باش ، رفت دراز کشید بعد مثل ی پیشی ملوس هی آروم آروم خودش رو کش داد تا رسید کنار من و نشست کنارم، بچم جرئت نکرد بهم تکیه بده، با دستم که آزاد بود بغلش کردم، چسبید بهم و گفت مامان عصبانی نباش خب، الهی بگردمش، بوسیدمش و گفتم بدو برو دوتا بالش بیار تا ما هم کنار داداشی بخوابیم ی خنده شیرینی تحویلم داد و رفت دوتا بالش بزرگ رو هن هن کنان باهم آورد ( این اخلاقش به باباش رفته ها، یعنی با هرسختی باشه میخواد ی دفعه کار رو انجام بده تنبل خان)و خلاصه صبحمون اینجوری شروع شد، البته ایشون که همراه اخویشون خوابیدن ولی من دیگه خوابم نبرد

نظرات 1 + ارسال نظر
دل آرام دوشنبه 6 اردیبهشت 1400 ساعت 23:55


دومی نباید وسط شب شیر بخوره، ترکش بده، هم برای وزن گیری اش بده هم برای دندونش هم برای سلامت روان مادرش. سر اولی این بساط رو داشتم فهمیدم چه حالی بودی.
در مورد اولی هم بهش وسط خواب شیر عسل نده، در این خصوص هم اولی هزینه ی دندون پزشکی و کلی دندون خراب روی دست ما گذاشت و یه دندونش رو هم کشیدیم.
مواظب خودت باش. عصبانیت هم طبیعیه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.