محبوب دلم

دیروز، امروز، فردا

محبوب دلم

دیروز، امروز، فردا

چی بگم؟

دیشب همراه پسرا و باباشون رفتیم بیرون تا هم ی کم بچه ها توی ماشین بچرخن و ی هوایی بخوره بهشون و اینقدر این کوچیکه سرشو نشون نده به من که یعنی کلاه بزار سرم و بعدم با بقیه بابای کنه یعنی من رو ببر بیرون :))))))))))))))))))))))) و هم میوه بخریم، پسر بزرگه که شنید میخوایم بریم میوه بخریم فرمودن

مامان کم پول خرج کنی خب

میگم چرا پسرم؟

میفرمایند: چون پولامون رو پس انداز کنی میکروسکوپپ بخری برام تا من بتونم میکروبا و فلان و اینا رو توش ببینم ( دقیقا با همین الفاظ) و لذت ببرم

میگم چشم عزیزم ببینم از کجا میشه بخرم و قیمتش چنده؟ هرچند میدونم زود ازش خسته ممکنه بشی

میفرمایند: خب خیلی خوب خوب نخر که بشه بعدا بفروشیش

بباش هم اومده وسط که نه دیگه نمیفروشیم چون هم بعدا برادر کوچیکت باز میخواد میکروب ها و فلان و فلان رو ببینه بعد هم که میری مدرسه و لازمت میشه

لذا پیش به سوی پرسه میکروسکوپ خریدن


ی قوطی سوهان رو براش گذاشتیم به عنوان قلک، البته با دلخوری قبول کرده و میگه این کوچیکه زود پر میشه، باباش میگه خب وقتی پر شد پولاشو بده به مامان  پول بزرگتر بگیر، حالا هروقت میخوام پول بدم  میفرمایند پول بزرگتر بده، بعد هم باید حداقل دوتا بدی تا راضی بشه


خوشحال میشم قدر پول رو بدونه و پول رو دوست داشته باشه-خیلی خوشحال تر میشم یاد بگیره چجوری پول زیاد دربیاره و پول برای رفع احتیاجات خودش و دیگرانه، خدا کمک کنه اینم بشه به بهترین شکل بهش یاد داد

نظرات 1 + ارسال نظر

چقدر خوبه که از الان بتونه و یاد بگیره با پولهای خودش خرید کنه

تمام سعیم رو میکنم یاد بگیره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.