سلام
راستش براساس مطلب دیروز من دو سه نفر از دوستان زحمت کشیدن برام پیام گذاشتن که عذاب وجدان نداشته باشم، با خودم فکر کردم آیا واقعا من به عنوان یک مادر عذاب وجدان دارم؟ نه حتی یک ذره، بنظر من اصلا معنی نمیده عذاب وجدان برای یک مادر، چون اون لحظه ای که عمل کرده چه درست چه غلط، چه با شادی چه با عصبانیت و چه .... حتما برمبنای صرفه و صلاح بچش عمل کرده و صد البته برمبنای شرایط خودش چون اون هم یک انسانه، اما گاهی میشه بهتر عمل کرد چرا که گاهی زوایایی موضوعی برای من نوعی پنهانه مثل یک مورچه سیاه روی یک سنگ سیاه در دل یک شب تاریک، حال اینکه همون مسئله و راه حلش برای ی نفر دیگه مثل روز روشن روشنه، اینجا ی کم ممکنه هر فردی ناراحت بشه که کاش بیشتر دقت کرده بودم تا عملکرد بهتری می داشتم اما عذاب وجدان نه، مگر اینکه بپذیره توی عملی که انجام داده اصلا به بچه فکر نکرده-من ناراحت بودم مثلا از اینکه شبی پسر کوچیکه رو دعوا کرده بودم چون میتونستم از همسرم بخوام که با توجه به شرایط اون شب من یکی دو ساعت اول اون پیشه بچه بخوابه تا من ی کم استراحت کرده باشم ولی خب اینکار رو نکردم و بعد اون وضعیت پیش اومد و من چون خسته بودم نتونستم درست مدیریت کنم قضیه رو
امیدوارم به راحتی از روزهای ی کم سخت آینده رد بشی و هر دو با بچه همون برسیم به ی کم راحتی البته راحتی برای ما مامان ها