محبوب دلم

دیروز، امروز، فردا

محبوب دلم

دیروز، امروز، فردا

خدایا شکرت دختر ندارم هرچند عاشق دخترم :((((

نزنیدم، توضیح میدم

آقا من تا قبل ازدواج یکی دو روز قبل پ ر ی د شدنم و یکی دو روز بعد اون چنان دلدرهایی میگرفتم که  زمین و در و دیوار رو چنگک میزدم و ملک الموت رو کنار خودم حس میکردم و تا قبل دهه سی باید برای آروم شدن حالم آمپول میزدم بعد از شروع دهه سی این دردها بود ولی با خوردن روزی 3 تا ژلوفن و حداقل ی روز استراحت کامل درحالی که ی ملحفه دورم پیچیده بودم و زیر ی پتو مچاله شده بودم و دم به دقیقه ی لیوان آبجوش و مخلوط زنجبیل و نبات و زعفورن میخوردم میشد تحملش کرد-از همون روز اول هم تزریقاتی ها و بعضی از دکترها میگفتن ازداوج کنی درست یمشه، ازدواج کردم نشد که نشد و باز هم درد داشتم، گفتن بچه بیاد درست یمشه، اولی اومد ولی بعد از ی سال از تولدش که مجدد پ ر ی د شدن من شروع شد بازم درد داشتم، اما از بعد دومی نور علی نور شده، یکی دو ماهه که مجدد پ ر ید میشم و قبلش تب میکنم، سردردهای میگرنی منیگیرم و گلاب به روتون چنان حال تهوعی بهم دست میده که باید برم درمانگاه زیر سرم و آمپول و........، یعنی از اول ممن شانس نداشتم توی این مورد بماند زا نامنظم بودن و....... یعنی خوشحالم که دختر ندارم والا اگر قرار بود اونم اینا رو تجربه کنه خودم رو نمیبخشیدم

حالا ی عده ا زخانم ها توی این زمینه  بدون هیچ درد و دغدغه و خیلی مرتب و منظم هستن واقعا یعنی چییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.