تسلیت میگم به همه اونایی که با شنیدن صدای استاد شجریان دلشون حال و هواش عوض میشد، گرفتگی میرفت و لطافت بعد بارون میومد جاش
دیروز بعدظهر داشتیم یمرفتیم پیش بابا که توی مسیر طبق معمول برای اینکه حوصله پسر بزرگه خیلی سر نره بهش گفتیم شعر بخونه و اونم واسمون خوند که ای ایران ای مرز پرگهر، ای خاکت سرچشمه هنر و..... اتا رسید به سنگ کوهت در و گوهر است، خاک دشتت بهتر از زر است و بعدش رو یادش نبود از باباش کمک خواست و.... خلاصه بعد ایشون همسر خواس ی شعر بخونه که خب مرغ سحر رو شروع کرد، البته یکی از شعرهایی که ما معمولا میخونیم همین مرغ سحر بوده و هست ولی خب دیروز جاش بود که خونده بشه ( امروز دیدم همایون شجریان هم وقت دفن پدر بزرگوارش همین شعر رو خونده)
همسر میخوند و پسر بزرگه انتهای هر بیت رو تکرار میکرد با باباش
همسر میخوند که : ظلم ظالم ، جور صیاد/آشیانم داده بر باد
من : توی حال هوای خودم و شنیدن آواز با صدای استاد شجریان در حافظم
پسربزرگه: میگم گنجشگک توی قفسه یعنی یا آزاد؟
باباش : چی؟
پسر بزرگه: میگم این گنجشگک که این جوری گفته توی قفسه یعنی؟
من: نه آزاد شده مامان جان