شب توی ماشین
من و همسرجان درحال بحث داغ اقتصادی هستیم-همسر از بایدها صحبت میکنه و شعارهای بایدی میده، من از هست ها صحبت میکنم و معتقد به واقع بینی هستم-توی صحبت ها من به همسر میگم بحث این نیست که چی باید باشه و چی خوبه بلکه بحث اینه که واقعیت های جامعه انسانی لحاظ بشه توی قانون گذاری و......
فردا توی ماشین
داریم میریم کنار رودخانه و پسرک داره به مامان حونش میگه نه مامان جون بحث این نیست که مامان پیاده شده بحث اینه که مامان همه جا باید باشه:)))))))))))))))))))
مثل ی طوطی کلمات و اصطلاحات و.... جدید رو میبلعه و تکرار میکنه
پسرکم امروز 3 مهر 1400 رفت مهد
پسر کوچیکه به شدت حساس تشریف داره و کوچکترین تغییر لحن یا تن صدا یا میمیک صورت باعث میشه گریه کنه و بگه دقش کردیم ( منظورش اینه دعواش کردیم)
دیروز عصر بعد برگشت از رودخانه توی حیاط گلمکان نشسته بودیم تا به بچه ها غذا بدم که خانم گربه محترم که بچه ها بهش میگن مهمون :))))))))))) تشریف آوردن و شروع کرد به لوسی کردن خودش که بهش غذا بدیم و همسر جان اومد شروع کرد به ناز کردنش پسرا هم اومدن به تکرار اینکار و کوچیکه دیدم میخواد بوسش کنه -من که از اول داشتم به همسر غر میزدم که این چه کاریه و بچه ها رو میگفتم بدو بدو کنید برید دستاتون رو بشورید بعد دیدن اقدام کوچیکه برای بوسیدن با صدایی که ی کم بلندتر بود بهش گفتم ای پلشت جان که جاتون خالی زد زیر گریه و جیغ که مامان دق و ...... :)))))))))))))))
امروز پسرکم برای دو ساعت رفت مهد
اینجوری که بنظر میومدم من استرسم بیشتر زا بچه بود-وقتی گذاشتمش و اومدم بیرون ی بغضی توی گلوم بود که اگر کوچیکه بغلم نبود همونجا کنار خیابون میشستم و اجالزه میدادم اشکام بیان-چرا؟؟؟؟؟؟ نمیدونم وقتی ازش خداحافظی کردم و گفتم ما داریم یمریم و بعد تموم شدن کارامون میایم دنبالت مامانی حس کردم بچم احساس تنهایی کرد-خلاصه امروز یک مامان لوس بودم من
بعدا نوشت
توی ماشین هستیم من و همسر و کوچیکه جلو و بزرگه و مامانم عقب- به مامان جونش میگه برای اینکه اسم ماها رو با هم اشتباهی نگی ( منظورش خودش و کوچیکه است) من رو صدا بزن ...... (اسمش) 4 ساله و ..... ( اسم کوچیکه) رو صدا بزن..... 1ساله-میگم مامانی برادرت دیگه یک ساله ینست 2 ماه دیگه یمشهع دو ساله و بعدش دیگه چش هم بزنی شده مثل الان شما 4 ساله-میگه خب تا وقتی اون بشه 4 ساله من شدم بابابزرگ :))))))))))))))))))))
نمیدونم 4 سالگی از نظرش یعنی خیلی بزرگ یا اینکه از نظرش رسیدن به 4 سالگ خیلی طولانی هست
آقا دیشب جلسه اسختمان ما بود و مدیر قبلی بعد از 2 سال مصر بود به رفتن از طرف دیگه کسی هم حاضر نبود اجازه بده همای سعادت مدیریت ساختمان روی شونش بشینه و بلاخره بعد از کشی و غوص های بسیار بلاخره قرار شد قرعه کشی بشه و این وسط فکر میکنید این کلاغ بدترکیب کجا نشست؟ بله روی شونه من-گریه گریه گریه
آقا به خدا یکی باید بیاد خونه من رو با دوتا بچه مدیریت کنه بعد من برم مدیریت ی ساختمان با 19 واحد باشم
ولی دگیه اجبارا دستهام رو گذاشتم روی زانوهام و به امید یاری سیار دوستان شدم مدیر جدید
وقتی برگشتم بالا و قضیه رو برای اهل البیت تعریف کردم مامانم خیلی جدی گفت باید قبول نمی کردی؟ چجورییعنی؟نمیدونم
دختر استم
درخت خورشیدم
قاصد سرزمین امیدم
راه از خار و خاره میسازم
سنگ ها را ستازه میسازم
نیستم من عروسک
میتوانم خودم شکوفه کنم
دختر استم گل بهشت خودم
میروم با کتاب خویش به پیش
دیو از راه من گریزان است
فکر من ضد تیرباران است
سرود دانش آموزی دختر هستم (دختر استَم) جزو نخستین سرود های دانش آموزی در قرن حاضر بود که به همت جوانان و استادان موسیقی افغانستان تولید شد و با سختی بسیار ضبط تصویری گردید و بصورت کلیپ از سوی انستیتوی ملی موسیقی افغانستان با اجرای ارکستر جوانان به جامعه ارائه شد ، آهنگساز و آموزش دهنده این گروه استاد دکترفرید شیفته است. رهبری گروه را خانم ظریفه ادیبا به عهده داشت و شعر سرود از شاعر نامور افغانستان دکترسمیع حامد است. دل آتش می گیرد وقتی می خوانند: سنگ هارا ستاره می سازم یا راه از خار وخاره می سازم شنیدن این سرود خود گویای پویایی نسل جوان افغانستان است .
برگرفته شده از صفحه آقای پرویز پرستویی در اینستاگرام parvizparastouei
به یاد دخترکان مظلوم افقعان -کاش راهی برای رهایی داشتند . دخترکانی سیاه روزتر از ......
ی جایی متان زیر رو خوندم
ر-ه -ب-ر + ی- ه -و -د-ی- ان+ ا-س-ر-ا-ئ-ی-ل از گفتگوی خود با م-س-ی-ح خبر داد و اعلام کرد م-س-ی-ح به زودی ظ-ه-و-ر میکند!
چند سال پیبش گفته میشد در ایران هم ی عزیزی ادعا کرده ظ-ه-و-ر نزدیکه فکر کنم
پس وارد ژانر آخر الزمانی شدیم دوستان