واقعا ممکنه من بچه هام رو بخورم بس گاهی شگفت زدم میکنندم-پس اگر توی خبرهای خوندیم بدونید تمشک بانو بوده
زنگ زدم خونه ببینم همسر محترم منزل هستن یا بیرون؟ گوشی رو مامانم برداشتن و بعد پسر بزرگه رو صدا زدن که گوشی رو ببره بده باباش
آقازاده هم بعد اینکه فهمیده منم گوشی رو گرفته و گفته مامان سلام( خیلی رسا و بلند) بعد اینکه بنده عرض کردم سالام پسرم ایشون فرمودن چطوری؟ یعنی لحنی که به کار برد رو نمیدونم چجوری براتون توصیف کنم انگار ی رفیق احوال رفیق چند سالش رو بپرسه اونم با شوخی و خنده ( مدل پسرای 20 ساله)،
کوچیکه هم که صبح ها 6 و نیم تا 7 بیدار باش میزنه البته ی نیم ساعت تا 40 دقیقه اولش نیمه بیدار باش هست یعنی هی کنار من قل میخوره و هی میاد شیر میخوره بعدشم که دیگه بیدار باش کامل هستیم . وسایل خونه رو که عکسهاش توی کتابهاش هست رو که بپرسی ازش میتونه واقعیش رو توی خونه نشون بده ( خدا رو شکر بچه های کتاب دوستی هستن هر دو، خدا خیر بده به خواهر کوچیکه که اولی رو با کتاب سرگرم میکرد و به طبع اون دومی هم کتاب دوست هست البته اولی هیچ کتابی رو پاره یا خراب نکرد ولی خب این شیطونک دومی علاقه زیادی هم به پاره کردن کتاب داره علاوه بر خوندنشون. اینم بگم که از جاده انصاف بیرون نرفته باشم، اولی وقتی این سنی بود کمتر کتاب کاغذی که امکان پاره شدن داشته باشه دم دستش بود بیشتر این کتاب های فومی یا چندلایه کاغذی بود که نمیتونست پاره کنه ولی خب دومی چون درحال حاظر برادر بزرگ ترش کتاب کاغذی داره دسترسیش متنوع تر هست) بسیار هم اهل سرگرم کردن خودش هست،
منم دو تا پسر دارم که الان تقریبا از پس هم بذمیان و سن تقلید کوچیکه از بزرگه گذشته
پس شمام میدونی من چی میکشم

یه چند وقت اینجا سر نزدم چقدر پست گذاشتی


ای جون دلم خدا حفظشون کنه
کتاب خوندن برای بچهها واقعا عالیه. به خود آدم هم حس خوب میده
سلام عزیزم
آره دیگه شما الان حسابی شلوغری
آخ جونم چقدر حال میکین با دختر کوچولوت الان دیگه، وای بوسش کن از طرف من و بو بکشش که بوی بهشت میده
عزیزم